پل کشفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبیل پهن با دستۀ چوبی که ریسمانی به آن میبندند و یک نفر دسته را میگیرد و یک نفر سر ریسمان را و با آن زمین شیارکرده را پلکشی میکنند؛ گراز؛ بنگن؛ فه؛ کتر.
صدرآبادلغتنامه دهخداصدرآباد. [ ص َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اصفاک بخش بشرویه شهرستان فردوس 36000گزی شمال باختری بشرویه .سر راه مالرو عمومی بنگنان ، جلگه ، گرمسیر. سکنه ٔ آن 30 تن . آ
نگندنلغتنامه دهخدانگندن . [ ن ِ گ َ دَ ] (مص ) آجیده کردن جامه و بخیه کردن سوزنی . (برهان قاطع)(آنندراج ). نکندن . (فرهنگ فارسی معین ). || دفن کردن . در چال گذاشتن جسد مرده . (فر