fractionدیکشنری انگلیسی به فارسیکسر، شکستگی، ذره، شکاف، برخه، ترک خوردگی، بخش قسمت، تبدیل بکسر متعارفی کردن، شکستن، بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
کسردیکشنری عربی به فارسیشکستني , شکست , شکستن , شکستگي , ترک خوردگي , شکاف , برخه , کسر (کسور) , بخش قسمت , تبديل بکسر متعارفي کردن , بقسمتهاي کوچک تقسيم کردن , انکسار , ترک , شکافتن , گسيختن , شکستگي(استخوان)