بقجلغتنامه دهخدابقج . [ ] (ع مص ) بسته بندی کردن . در یک بسته جمع کردن . در یک بقچه بستن . (دزی ج 1 ص 102). و رجوع به بقچه شود.
بقشلغتنامه دهخدابقش . [ ب َ ] (ع اِ) بقس . شمشاد باشد. (از درختان جنگلی ایران ثابتی چ 1326 هَ . ش . دانشگاه طهران ص 166). نام درختی که بفارسی خوش سای نامند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ). و رجوع به بقس شود.
بکشلغتنامه دهخدابکش . [ ب َ ] (اِخ ) نخستین طایفه از طوایف اربعه ٔ ایلات ممسنی فارس و دارای چندین تیره اند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 90).