orientingدیکشنری انگلیسی به فارسیجهت گیری، بطرف خاور رفتن، بجهت معینی راهنمایی کردن، جهت یابی کردن، میزان کردن
orientsدیکشنری انگلیسی به فارسیارجینال، بطرف خاور رفتن، بجهت معینی راهنمایی کردن، جهت یابی کردن، میزان کردن
orientدیکشنری انگلیسی به فارسیمتمرکز، شرق، خاور، بطرف خاور رفتن، بجهت معینی راهنمایی کردن، جهت یابی کردن، میزان کردن
مشرقدیکشنری عربی به فارسیخاور , کشورهاي خاوري , درخشندگي بسيار , مشرق زمين , شرق , بطرف خاور رفتن , جهت يابي کردن , بجهت معيني راهنمايي کردن , ميزان کردن