لغتنامه دهخدا
بشاعة. [ ب َ ع َ ] (ع مص ) ناخوش شدن مرد از خوردن طعام بدمزه : بشع الرجل بشعا و بشاعة. || بی مزه شدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || طعمی مرکب از تلخی وقبض : مثل اجتماع المرارة والقبض فی الحضض . (قانون ابن سینا). || بدبوی شدن دهان از ناکردن خلال و مسواک . (م