بستگی داشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. وابسته بودن، منوط بودن، مشروط بودن ۲. خویشاوند بودن، قرابت داشتن ۳. پیوند داشتن، مرتبط بودن، رابطه داشتن
بستگی داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت اشتن، منوط بودن، موکولبودن، بسته بودن، درگرو چیزی بودن، تابع بودن مربوط بودن، مرتبط بودن، بههم وابسته بودن مشروط بودن، اما داشتن
شبکۀ بستهایpacket-based networkواژههای مصوب فرهنگستانشبکهای که میان نقاط انتهایی آن مداری برقرار نمیشود و اطلاعات آن در بستکهای کوچکی بهسوی مقصد هدایت میشود
بستیلغتنامه دهخدابستی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به کلمه ٔ بست (معرب پست ) و شاید این کلمه بمعنی کوتاه قامت است که بزبان فارسی پست میگویند. (از لباب الانساب ).
بستیلغتنامه دهخدابستی . [ ب ُ ] (اِخ ) ابوبکر عبداﷲبن محمد بستی ملقب به کامل . وی از فاضل ترین قضات نیشابور و از جوانی بدان سمت منصوب بود و قضای نسا را نیز به عهده داشت و اشعار بسیار دارد. (از یتیمةالدهر ثعالبی ج 4 ص 303 و <s
بستیلغتنامه دهخدابستی . [ ب َ ] (اِخ ) ابونصر احمدبن محمدبن زیاد زراد بستی دهقان . معروف به ابن ابی سعید از مردم سمرقند. وی محدث بود و ابوسعید ادریسی از وی حدیث نوشت . (از لباب الانساب ). و رجوع به بستی ، صفت نسبی شود.
بستیلغتنامه دهخدابستی . [ ب َ ] (ص نسبی ) آنکه به بست نشسته است : شاه بستی ها را از حرم حضرت معصومه (س ) بیرون کشید. متحصن .
بستگیلغتنامه دهخدابستگی . [ ب َ ت َ ] (حامص ) ارتباط و پیوستگی . (ناظم الاطباء). رابطه . ربط : همی دیر شد سوده آن بستگی سبک شد دل بسته ز آهستگی . فردوسی .این کار بآن بستگی دارد. این دو امر بهم بستگی دارد. || تعلق و نسبت : فلان با من
دلبستگیلغتنامه دهخدادلبستگی . [ دِ ب َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دلبسته . محبت و رغبت و دوستی و مودت و عشق . (ناظم الاطباء). گرایش خاطر. میل نهان . علاقه . علقه . تعلق خاطر : از آنجا که فرط اعتنا و دلبستگی و وفوراهتمام و مرحم
حروف وابستگیلغتنامه دهخداحروف وابستگی . [ ح ُ ف ِ ب َ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیشوندشرط. حروف شرط. یکی از اقسام حروف بند و بست (ربط) میباشد. (دستور جامع ص 806). رجوع به حروف شرط شود.
زبان بستگیلغتنامه دهخدازبان بستگی . [ زَ ب َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) خاموشی . عدم نطق . عدم تکلم . (ناظم الاطباء) : سوی خانه آمد به آهستگی نگه داشت مهر زبان بستگی . نظامی .بزاری بنالید زان خستگی شفی
فروبستگیلغتنامه دهخدافروبستگی . [ ف ُ ب َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) پیچیدگی : چو غنچه گرچه فروبستگی است کار جهان تو همچو باد بهاری گره گشا می باش .حافظ.
وابستگیلغتنامه دهخداوابستگی . [ ب َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی وابسته . الفت .- وابستگی بفلان امر داشتن ؛ علقه . علاقه بدان داشتن .|| نسبت . انتساب .