بریمیلغتنامه دهخدابریمی .[ ب ُ رَ ] (اِخ ) واحه ای در قسمت شرقی جزیرةالعرب ، که مرکز آن بهمین نام در فاصله ٔ 150کیلومتری شمال ابوظبی واقع است . وسعت این واحه در حدود 6 در 9 کیلومترو جمعیت آن د
بیرمیلغتنامه دهخدابیرمی . [ ب َ رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به بیرم که آن را سلطانی نیز نامند وآن نام پارچه ٔ ابریشمی چون مثقالی است . رجوع به دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 175 و نیز رجوع به بیرم شود.
برمچلغتنامه دهخدابرمچ . [ب َ م َ ] (اِمص مرکب ) لمس و لامسه و دست کشی . (برهان ) (آنندراج ). برماس . و رجوع به برماس و برمچیدن شود.
برمیلغتنامه دهخدابرمی . [ ب َ ] (اِ) مخفف بیرمی ، که پارچه ٔابریشمی است چون مثقالی و آنرا سلطانی نیز گویند. (از فهرست دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 197) : نسبت گونه ٔ والای بمی و برمی برخ لاله و گلبرگ طری نتوان کرد. <p class="a