برنامه ریزی شهریواژهنامه آزاداتخاذ تدابیر منطقی و مناسب با استفاده از یک سلسله روش های علمی در جهت پیش بینی نیازهای شهری و هدایت توسعه شهر و بالا بردن استانداردهایزندگی شهروندان درشهرها بر اساس یک سری اهداف از قبل تعیین شده.
برنامهفرهنگ فارسی عمید۱. مجموعهای از کارهایی با طرح مشخص که در زمان خاصی انجام میشود؛ دستور کار؛ پرگرام.۲. بخشهای پخششده از تلویزیون، رادیو، نمایش، و مانندِ آن.۳. جدولی برای انجام بعضی کارها: برنامهٴ مسابقات.۴. دستورالعمل دادهشده به رایانه.۵. [قدیمی] آنچه در ابتدای نامه یا کتاب نوشته میشد؛ ع
برنامهلغتنامه دهخدابرنامه . [ ب َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) (از: بر، پیشوند + نامه ) به معنی سرنامه ، یعنی آنچه بر سر کتابتها و نامه ها نویسند و به عربی القاب و عنوان گویند.(برهان ) (آنندراج ). برنامج و برنامجه معرب آنست . (از آنندراج ). عنوان و لقب و دیباچه و آنچ
برنامهلغتنامه دهخدابرنامه . [ ب َ م َ / م ِ ] (اِخ ) (سازمان ...)دولت ایران بمنظور ارتقاء بهداشت و فرهنگ و ایجاد وسایل کار و افزایش درآمد عمومی در تاریخ 14 اردیبهشت سال 1327 هَ . ش . لایحه ٔ قا
مسیر 2pathواژههای مصوب فرهنگستاندر برنامهریزی شهری، مجموعهای از رابطها که در آن همیشه گره پایانیِ رابط قبلی در حکم گره آغازینِ رابط بعدی است
ژئوماتیکواژهنامه آزادعلم ، هنر و فن آوری تعیین موقعیت نسبی نقاط بر روی سطح زمین ، بالا و پایین سطح زمین و در به مفهوم کلی تر ژئوماتیک (نقشه برداری ) در برگیرنده تمامی روش های اندازه گیری و جمع آوری اطلاعات راجع به سطح فیزیکی زمین و محیط اطراف ، پردازش اطلاعات و تهیه محصولات متنوع می باشد. ژئوماتیک با گستره وسیعی از دان
برنامهفرهنگ فارسی عمید۱. مجموعهای از کارهایی با طرح مشخص که در زمان خاصی انجام میشود؛ دستور کار؛ پرگرام.۲. بخشهای پخششده از تلویزیون، رادیو، نمایش، و مانندِ آن.۳. جدولی برای انجام بعضی کارها: برنامهٴ مسابقات.۴. دستورالعمل دادهشده به رایانه.۵. [قدیمی] آنچه در ابتدای نامه یا کتاب نوشته میشد؛ ع
برنامهلغتنامه دهخدابرنامه . [ ب َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) (از: بر، پیشوند + نامه ) به معنی سرنامه ، یعنی آنچه بر سر کتابتها و نامه ها نویسند و به عربی القاب و عنوان گویند.(برهان ) (آنندراج ). برنامج و برنامجه معرب آنست . (از آنندراج ). عنوان و لقب و دیباچه و آنچ
برنامهلغتنامه دهخدابرنامه . [ ب َ م َ / م ِ ] (اِخ ) (سازمان ...)دولت ایران بمنظور ارتقاء بهداشت و فرهنگ و ایجاد وسایل کار و افزایش درآمد عمومی در تاریخ 14 اردیبهشت سال 1327 هَ . ش . لایحه ٔ قا
برنامهدیکشنری فارسی به انگلیسیbill, docket, plan, presentation, program, programme, project, proposition, schedule, scheme, setup, timetable
برنامهفرهنگ فارسی عمید۱. مجموعهای از کارهایی با طرح مشخص که در زمان خاصی انجام میشود؛ دستور کار؛ پرگرام.۲. بخشهای پخششده از تلویزیون، رادیو، نمایش، و مانندِ آن.۳. جدولی برای انجام بعضی کارها: برنامهٴ مسابقات.۴. دستورالعمل دادهشده به رایانه.۵. [قدیمی] آنچه در ابتدای نامه یا کتاب نوشته میشد؛ ع
برنامهلغتنامه دهخدابرنامه . [ ب َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) (از: بر، پیشوند + نامه ) به معنی سرنامه ، یعنی آنچه بر سر کتابتها و نامه ها نویسند و به عربی القاب و عنوان گویند.(برهان ) (آنندراج ). برنامج و برنامجه معرب آنست . (از آنندراج ). عنوان و لقب و دیباچه و آنچ
برنامهلغتنامه دهخدابرنامه . [ ب َ م َ / م ِ ] (اِخ ) (سازمان ...)دولت ایران بمنظور ارتقاء بهداشت و فرهنگ و ایجاد وسایل کار و افزایش درآمد عمومی در تاریخ 14 اردیبهشت سال 1327 هَ . ش . لایحه ٔ قا
جدول پخش برنامهcontinuity logواژههای مصوب فرهنگستانجدول برنامههای روزانۀ هر ایستگاه رادیویی و تلویزیونی، که مدتزمان دقیق و ترتیب پخش برنامهها را مشخص میکند متـ . جدول پخش