بجگیلغتنامه دهخدابجگی . [ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دلفارد. ساردوئیه ٔ جیرفت .سکنه ٔ آن 17 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
بيجيدیکشنری عربی به فارسیرنگ قهوه اي روشن مايل بزرد و خاکستري , پارچه اي که از پشم طبيعي رنگ نشده ساخته شود
بیزیلغتنامه دهخدابیزی . (اِخ ) ابن گودرز. بیزن . بیژن . (ایران باستان ج 3 ص 2577). رجوع به بیژن شود.