باژخواستنلغتنامه دهخداباژخواستن . [ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) درخواست باج . تقاضای خراج . مالیات طلبیدن : مرا گفت شو باژ مرزش بخواه وگر دیر مانی بیارم سپاه .فردوسی .