باهلغتنامه دهخداباه . (ع اِ) آرمیدن با زن . (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 192) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). نکاح . (آنندراج ). لغتی است در باءة. (ذیل اقرب الموارد از لسان ).
باهلغتنامه دهخداباه . (ع اِ) شهوت . پشت پری . (شرفنامه ٔ منیری ). پشت شهوت افزائی . (آنندراج ). شهوت را گویند که آب پشت و کمر است . مردی . (یادداشت مؤلف ). شهوت و منی . (ناظم
باهلغتنامه دهخداباه . [ هِن ْ ] (ع ص ) باهی . خانه ٔ خالی نامسکونی که چیزی در آن نباشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به باهی شود.
باحلغتنامه دهخداباح . (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن عبداﷲ غالب اصفهانی کاتب ، ملقب به باح ، خود گوید: باح بما فی الفؤاد باحاً. وی ببغداد شد و کاتب ابولیلی یکی از بزرگان دیلم گردید، و
بأهلغتنامه دهخدابأه . [ب َءْه ْ ] (ع مص ) درنیافتن کسی را: ما باءَهْت ُ له ؛ نه دریافتم آن را. (منتهی الارب ). ما باءَهْت ُ له بأهاً؛ درنیافتم آن را. مقلوب مابهات . (ناظم الا
باه انگیزلغتنامه دهخداباه انگیز. [ اَ ] (نف مرکب )انگیزنده ٔ باه . محرک باه . مبهی . (یادداشت مؤلف ).
بأهلغتنامه دهخدابأه . [ب َءْه ْ ] (ع مص ) درنیافتن کسی را: ما باءَهْت ُ له ؛ نه دریافتم آن را. (منتهی الارب ). ما باءَهْت ُ له بأهاً؛ درنیافتم آن را. مقلوب مابهات . (ناظم الا
باه انگیزلغتنامه دهخداباه انگیز. [ اَ ] (نف مرکب )انگیزنده ٔ باه . محرک باه . مبهی . (یادداشت مؤلف ).
باهیلغتنامه دهخداباهی . (ص نسبی ) منسوب به باه . شهوت انگیز. (ناظم الاطباء). که قوت باه زیاد کند. قوت دهنده به باه . (یادداشت مؤلف ). مهیج باه .
باهیلغتنامه دهخداباهی . (ع اِ) خانه ٔ خالی بی هیچ چیز. (آنندراج ) (منتهی الارب ). بیت ٌ باه ؛ خانه ٔ خالی . (ناظم الاطباء).