بانام و ننگلغتنامه دهخدابانام و ننگ . [ م ُ ن َ ] (ص مرکب ) که نام و ننگ دارد. غیور. (یادداشت مؤلف ) : تهیدست باهیبت و نام و ننگ زن زشتروی نکوچادر است .سعدی (صاحبیه ).
باناملغتنامه دهخدابانام . (ص مرکب ) (از: با+ نام ) نامدار. مشهور. (ناظم الاطباء). شناخته . سرشناس . مقابل بی نام و گمنام . نبیه . نامور. معروف : به گودرز گفت آن زمان پهلوان که ای گرد بانام روشن روان . فردوسی .سرسندیان بود بنداوه نام
حفظ بانامsave asواژههای مصوب فرهنگستانیکی از زیرگزینههای پرونده که برای ذخیره کردن شکل موجود پرونده همراه با تغییر نام یا جای آن در حافظه به کار میرود
تنوارۀ بینگهام/ تنوارۀ بینگامBingham body, Bingham modelواژههای مصوب فرهنگستانتنوارهای که فقط پس از تنش برشی معینی شارش میکند
باناملغتنامه دهخدابانام . (ص مرکب ) (از: با+ نام ) نامدار. مشهور. (ناظم الاطباء). شناخته . سرشناس . مقابل بی نام و گمنام . نبیه . نامور. معروف : به گودرز گفت آن زمان پهلوان که ای گرد بانام روشن روان . فردوسی .سرسندیان بود بنداوه نام
باناملغتنامه دهخدابانام . (ص مرکب ) (از: با+ نام ) نامدار. مشهور. (ناظم الاطباء). شناخته . سرشناس . مقابل بی نام و گمنام . نبیه . نامور. معروف : به گودرز گفت آن زمان پهلوان که ای گرد بانام روشن روان . فردوسی .سرسندیان بود بنداوه نام
حفظ بانامsave asواژههای مصوب فرهنگستانیکی از زیرگزینههای پرونده که برای ذخیره کردن شکل موجود پرونده همراه با تغییر نام یا جای آن در حافظه به کار میرود