بالاقوتیلغتنامه دهخدابالاقوتی . (از ترکی ، اِ مرکب ) (مصحف بولاغ اتی ، اوتی ، اودی ترکی ) بمعنی گیاه چشمه . گیاه آب . اوتره . آب تره . و نیز رجوع به بالاغوتی شود.
بالیاقتلغتنامه دهخدابالیاقت . [ ق َ ] (ص مرکب ) (از: با+ لیاقت ) که لیاقت داشته باشد. که لایق باشد. و رجوع به لیاقت و لایق شود.
بالاغوتیلغتنامه دهخدابالاغوتی . (از ترکی ، اِ مرکب ) (مصحف بولاغ اوتی یا بلاغ اودی ترکی ) بمعنی گیاه آب . گیاه چشمه . آب تره . اوتره . و نیز رجوع به بالاقوتی شود.