باطری سازلغتنامه دهخداباطری ساز. (نف مرکب ) باتری ساز. سازنده ٔ باطری . آنکه باطری سازد و تعمیر کند.
باطری سازیلغتنامه دهخداباطری سازی . (حامص مرکب ) عمل باطری ساز. || (اِ مرکب ) جای ساختن باطری . جای تعمیرباطری .
باطری سازیلغتنامه دهخداباطری سازی . (حامص مرکب ) عمل باطری ساز. || (اِ مرکب ) جای ساختن باطری . جای تعمیرباطری .
پیشه ورانلغتنامه دهخداپیشه وران . [ ش َ / ش ِ وَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) ج ِ پیشه ور. صاحبان حرف . اهل حرفت . محترفه . این کلمه در تداول امروز بحای کسبه و اصناف پذیرفته شده و مستعمل اس
سیمفرهنگ انتشارات معین[ په . ] (اِ.)1 - نقره . 2 - پول ، وجه . 3 - فلزی قیمتی که در معادن به طور خالص یا به صورت ترکیب با فلزات دیگر (انتیمون ، سرب ) یافت می شود و چون آن را با مس ت