حقادیکشنری عربی به فارسیواقعا , راستي , صادقانه , باشرافت , موافق باحقايق , بدرستي , بطور قانوني , بخوبي
حسن رزازلغتنامه دهخداحسن رزاز. [ ح َ س َ ن ِ رَزْ زا] (اِخ ) (حاجی سید...) که بعدها اسم خانوادگی خود را به «شجاعت » تبدیل نموده بود از پهلوانان بسیار معروف و باشرافت و خیر تهران بود. محمد قزوینی گوید: من در سی و پنج سال پیش (سال 1290 هَ . ش .) قبل از مسافرت از ای
شهبازلغتنامه دهخداشهباز. [ ش َ ] (اِ مرکب ) مخفف شاهباز. جانوری است شکاری که به جثه از باز بزرگتر و به گیرائی کمتر میباشد و باز بزرگ را نیز گویند. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) : خِرد است آنکه ترا بنده شدستند بدوبه زمین شیر و پلنگ و به هوا بر شهباز. <p class="a