باستیانلغتنامه دهخداباستیان . (فرانسوی ، اِ) استحکام برآمده ٔ برج مانندی که در قلعه میسازند. (ناظم الاطباء).
باژستانلغتنامه دهخداباژستان . [س ِ ] (نف مرکب ) باج ستاننده . (ناظم الاطباء). باجگیر.(آنندراج ) (ناظم الاطباء). مَکّاس . (مهذب الاسماء).
باستانلغتنامه دهخداباستان . (اِخ )یا بازتان ناحیه ای از اسپانی واقع در بخش ناوار در دره ای بهمین نام . جمعیت آن در حدود 8500 تن است .
باستانلغتنامه دهخداباستان . (ص ، اِ) کهنه . قدیم . (صحاح الفرس ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (شعوری ) . گذشته . قدیم . دیرینه . (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (هفت قلزم ). چیز گذشته . قدیم اَی ضد نو. (شرفنامه ٔ منیری ). کهن . زمان گذشته : ز دانا تو نشنیدی این داست
ژانلغتنامه دهخداژان . (اِخ ) باتیست ژزف فابیان سه باستیان . آرشیدوک اطریش متولد در 1782 و متوفی در 1859 م .