بازکاویدنلغتنامه دهخدابازکاویدن . [ دَ ] (مص مرکب ) پژوهش . جستجو. فحص . تفحص . واپژوهیدن . استفحاص . طلب کردن . پیجویی . پی جوری (در تداول عامه ). کاویدن . کاوش . بحث کردن . تفتیش کردن . تنقیر. استقراء. نَدش . نَجث . افتحاص . افتحاث . تَسَنﱡح . (منتهی الارب ) : اگر زهر
اقتحاشلغتنامه دهخدااقتحاش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بازکاویدن تا چیزی را بدانی . (منتهی الارب ). بازکاویدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
کحصلغتنامه دهخداکحص . [ ک َ ] (ع مص ) بازکاویدن از پای خود. (منتهی الارب ). فحص . (از اقرب الموارد). رجوع به فحص شود.
واکویدنلغتنامه دهخداواکویدن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بازکاویدن . کاوش کردن . تفحص نمودن . درکاویدن چیزی و تجسس و جستجوی چیزی . (ناظم الاطباء).