لغتنامه دهخدا
اکلیلی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به تاج . || گلی که به سر می ریزند. (ناظم الاطباء). || به اکلیل رنگ شده . || نام قرحه ای در چشم . (یادداشت مؤلف ). || درزیست در میان استخوانهای سر بر پیش سر بر آن موضعکه کناره ٔ کلاه بر وی نشیند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).- عظم