انوطةلغتنامه دهخداانوطة. [ اَ وِ طَ ] (ع اِ) ج ِ نیاط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رگی است سطبر که بدان ، دل در رگ و طین آویخته است . (آنندراج ). رجوع به نیاط شود.
حناطةلغتنامه دهخداحناطة. [ ح ِ طَ ] (ع اِمص ) گندم فروشی . (منتهی الارب ). حرفه ٔ حَنّاط. (اقرب الموارد). || حنوطفروشی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اناطةلغتنامه دهخدااناطة. [اِ طَ ] (ع مص ) اناطه اناطةً؛ آویخت آنرا. (ناظم الاطباء). آویختن . معلق کردن . (فرهنگ فارسی معین ). تعلیق . (از اقرب الموارد). || اناط البعیر؛ به آماس نوطه گرفتار شد آن شتر. (ناظم الاطباء). نوطه . رسیده شدن شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || اناطت ال