انفستلغتنامه دهخداانفست . [ اَ ف َ ] (اِ) تنیده ٔ عنکبوت . (لغت فرس اسدی ) (انجمن آرا). پرده و تنیده ٔ عنکبوت . (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کرتینه . (ناظم الاطباء). تفنه . نسج عنکبوت . (یادداشت مؤلف ) : عنکبوت بلاش بر دل من گرد بر گرد بر
انفشتلغتنامه دهخداانفشت . [ اَ ف َ ] (اِ) پرده ٔ عنکبوت . (یادداشت مؤلف ). محرف انفست است . رجوع به انفست شود.
انفسادلغتنامه دهخداانفساد. [ اِ ف ِ ] (ع مص ) تباه شدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). و قیل لایقال انفسد علی انفعل . (ناظم الاطباء).
انفصادلغتنامه دهخداانفصاد. [ اِ ف ِ ] (ع مص ) ترکیدن چشم برگ درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || روان شدن چیزی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). فرودویدن .تفصد. (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به افصاد شود.
انفشتلغتنامه دهخداانفشت . [ اَ ف َ ] (اِ) پرده ٔ عنکبوت . (یادداشت مؤلف ). محرف انفست است . رجوع به انفست شود.
انغستلغتنامه دهخداانغست . [ اَغ َ ] (اِ) در بعض نسخ قدیم بجای انفست دیده شده . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به ماده ٔ زیر و انفست شود.
انقشتلغتنامه دهخداانقشت . [ اَ ق َ ] (اِ) پرده ٔ عنکبوت (در نسخ قدیم بجای انفست دیده شده ). (یادداشت مؤلف ). رجوع به انفست شود.
انغشتلغتنامه دهخداانغشت . [ اَ غ َ ] (اِ) در بعض نسخ قدیم بجای انفست دیده شده . (از یادداشت مؤلف ) : عنکبوت بلاش بر دل من گرد بر گرد بر تنید انغشت .خسروی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).
کارتنکلغتنامه دهخداکارتنک . [ ت َ / ت ُ ن َ ] (اِ مرکب ) انفست . تنیده ٔ عنکبوت . تننده . ثطاء. خانه ٔ عنکبوت . نسج عنکبوت . تارهای عنکبوت (در تداول عوام امروزی طهران ): درِجیبش را کارتنک گرفته . کارتنه . (برهان ). رجوع به کارتنه شود. || دهنه . (با بستن و گرفتن