زیانباشتنیbioaccumulantواژههای مصوب فرهنگستانموادی که غلظت آنها در اندامگانهای زنده قابل افزایش است
انباشتنلغتنامه دهخداانباشتن . [ اَم ْ ت َ ] (مص ) پر کردن و مملو گردانیدن و انبار نمودن . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). آکندن . ممتلی کردن . امتلاء. (یادداشت مؤلف ). کبس . (تاج المصادر بیهقی ). پر کردن جای عمیق بخاک و جز آن . (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤید الفضلاء). انباردن <span cla
انبوشتنلغتنامه دهخداانبوشتن . [ اَم ْ ت َ ] (مص ) انبودن . (از احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 1052). رجوع به انبودن شود.
پریدنیلغتنامه دهخداپریدنی . [ پ ُ دَ ] (ص لیاقت ) پرشدنی . مملوشدنی . قابل پرشدن . انباشتنی . که پریدن او ضرور است .
زیانباشتنیbioaccumulantواژههای مصوب فرهنگستانموادی که غلظت آنها در اندامگانهای زنده قابل افزایش است