املدیکشنری عربی به فارسیاميد , اميدواري چشم داشت , چشم انتظاري , انتظار داشتن , ارزو داشتن , اميدواربودن
املدیکشنری فارسی به انگلیسیconservative, old-fashioned, parochial, provincial, stick-in-the mud, stodgy, Victorian
عملدیکشنری عربی به فارسیکنش , اقدام , مصدرحال فعل بمعني (کارداشتن) پرمشغله بودن , گرفتاري , سوداگري , حرفه , دادوستد , کاسبي , بنگاه , موضوع , تجارت , کردار , کار , قباله , سند , با