الهامیهلغتنامه دهخداالهامیه . [ اِ می ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از متصوفه ٔ مبطله اند، و ایشان موافقند بقرامطه و دهریه که از خواندن و آموختن قرآن و علم دینی اعراض کنند، و گویند که مسلم
الهامیهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهفرقهای از متصوفه که در پارهای عقاید با قرامطه توافق دارند و از قرائت قرآن و آموختن آن اعراض کنند.
الهانیةلغتنامه دهخداالهانیة. [ اُ نی ی َ ] (ع مص ) معبودیت . الوهیة. الوهة.الهیة. (از اقرب الموارد). رجوع بهمین کلمات شود.
الهامی کرمانشاهیلغتنامه دهخداالهامی کرمانشاهی . [ اِ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) ملااحمد شاعر قرن سیزدهم . رجوع به فرهنگ سخنوران تألیف دکتر خیامپور شود.
الهامیلغتنامه دهخداالهامی . [ اِ ] (اِخ ) یکی از شاعران عثمانی و از مردم استانبول بود. وی یکی ازمشایخ طریقت نقشبندی و مرید حکیم چلبی افندی از خلفای امیر بخاری بود. اشعاری درویشانه
الهامی پاشالغتنامه دهخداالهامی پاشا. [ اِ ] (اِخ ) پسر والی اسبق مصر عباس پاشا و نوه ٔ مرحوم محمدعلی پاشاست . با منیره دختر سلطان عبدالمجیدخان ازدواج کرد و بعضویت مجلس والا نایل شد و12
گوشلغتنامه دهخداگوش . (اِ) آلت شنوائی . عضوی که بدان عمل شنیدن انجام گیرد. معروف است ، و به عربی اُذُن گویند. (برهان ). اذن و آلت شنیدن در انسان و دیگر حیوانات و جزء خارجی مجرا
مائتینلغتنامه دهخدامائتین . [ م ِ ءَ ت َ ] (ع عدد، اِ) لفظ عربی است به معنی دو صد، چرا که تثنیه ٔ مائة است که به معنی صد باشد. (غیاث ). صد. (آنندراج ) : در سنه ٔ اربع و اربعین و م
الهانیةلغتنامه دهخداالهانیة. [ اُ نی ی َ ] (ع مص ) معبودیت . الوهیة. الوهة.الهیة. (از اقرب الموارد). رجوع بهمین کلمات شود.
الهامی کرمانشاهیلغتنامه دهخداالهامی کرمانشاهی . [ اِ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) ملااحمد شاعر قرن سیزدهم . رجوع به فرهنگ سخنوران تألیف دکتر خیامپور شود.
الهامیلغتنامه دهخداالهامی . [ اِ ] (اِخ ) یکی از شاعران عثمانی و از مردم استانبول بود. وی یکی ازمشایخ طریقت نقشبندی و مرید حکیم چلبی افندی از خلفای امیر بخاری بود. اشعاری درویشانه