الهامیهلغتنامه دهخداالهامیه . [ اِ می ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از متصوفه ٔ مبطله اند، و ایشان موافقند بقرامطه و دهریه که از خواندن و آموختن قرآن و علم دینی اعراض کنند، و گویند که مسلم ظاهر حجاب راه باطن است ، و اشعار و ابیات آموزند. کذا فی توضیح المذاهب . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به فرهنگ
الهامیهفرهنگ فارسی عمیدفرقهای از متصوفه که در پارهای عقاید با قرامطه توافق دارند و از قرائت قرآن و آموختن آن اعراض کنند.
باب العامةلغتنامه دهخداباب العامة. [ بُل ْ عام م َ ](اِخ ) از دروازه های دربار خلافت در بغداد بوده است . (تجارب الامم چ عکسی لیدن ج 2 ص 69، 452، 478، <span class="
مائتینلغتنامه دهخدامائتین . [ م ِ ءَ ت َ ] (ع عدد، اِ) لفظ عربی است به معنی دو صد، چرا که تثنیه ٔ مائة است که به معنی صد باشد. (غیاث ). صد. (آنندراج ) : در سنه ٔ اربع و اربعین و مائتین به عهد متوکل خلیفه ٔ عباسی به زلزله خراب شد . (نزهةالقلوب ). || به اصطلاح موسیقیان عجم
گوشلغتنامه دهخداگوش . (اِ) آلت شنوائی . عضوی که بدان عمل شنیدن انجام گیرد. معروف است ، و به عربی اُذُن گویند. (برهان ). اذن و آلت شنیدن در انسان و دیگر حیوانات و جزء خارجی مجرای سمع و حس سمع. (ناظم الاطباء). اوستا گئوشه ، پهلوی گوش ، پارسی باستان گئوشه ، هندی باستان گهوشه (صدا)، کردی گوه ، ا