لغتنامه دهخدا
التیام . [ اِ ] (ع مص ) (از «ل ٔم ») التآم . کفشیر گرفتن زخم و به و استوار گردیدن آن . (منتهی الارب ). بیکدیگر پیوسته شدن و بهم آمدن و به شدن زخم . (غیاث اللغات ). پیوسته شدن با یکدیگر. (تاج المصادر بیهقی ). فراهم آمدن جراحت . (مؤیدالفضلا) : خود ب