التیاملغتنامه دهخداالتیام . [ اِ ] (ع مص ) (از «ل ٔم ») التآم . کفشیر گرفتن زخم و به و استوار گردیدن آن . (منتهی الارب ). بیکدیگر پیوسته شدن و بهم آمدن و به شدن زخم . (غیاث اللغات
التیاملغتنامه دهخداالتیام . [ اِ ] (ع مص ) (از «ل وم ») نکوهیده شدن . || نکوهش پذیرفتن . (منتهی الارب ).
التیامفرهنگ انتشارات معین(اِ تِ) [ ع . التئام ] 1 - (مص ل .) بهبود یافتن زخم . 2 - (مص م .) سازگاری میان دو چیز. 3 - (اِمص .) به هم پیوستگی .
التیام دادنلغتنامه دهخداالتیام دادن . [ اِ دَ ] (مص مرکب ) سازواری دادن . پیوند دادن . رجوع به التیام (از «ل ٔم ») شود.
التیام پذیرلغتنامه دهخداالتیام پذیر. [ اِ پ َ ] (نف مرکب ) پذیرنده ٔ التیام . سازواری پذیر. آنچه درخور سازواری دادن باشد. رجوع به التیام (از ماده ٔ ل . ء. م ) شود.