اقصملغتنامه دهخدااقصم . [ اَ ص َ ] (ع ص ) آنکه نیمه ٔ دندان او شکسته باشد. (آنندراج ). نیمه ٔ دندان پیشین شکسته . (منتهی الارب ). شکسته دندان . دندان پیشین از نیمه فراشکسته . (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء). آنکه دندانش نیمه شکسته باشد به پهنا. مؤنث آن قصماء. ج ، قُصم . (از اقرب الموارد)
اکشملغتنامه دهخدااکشم . [ اَ ش َ ] (ع اِ) یوز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به یوز شود. || (ص ) ناقص در خلقت و در حسب . گویند: احد جانبیه واف و اخرهما اکشم ؛ درباره ٔ کسی گویند که پدرش آزاد و مادرش کنیز بود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). ناقص خلقت . (از مهذب الاسم
اقاسملغتنامه دهخدااقاسم . [ اَ س ِ ] (ع اِ) ج ِ قِسْم ، بمعنی بهره و نصیب . (آنندراج ). رجوع به قِسْم شود. || ج ِ اقسومة. (ناظم الاطباء). رجوع به اقسومة شود.
قصماءلغتنامه دهخداقصماء. [ ق َ ] (ع ص ) مؤنث اقصم . (اقرب الموارد). || بز شکسته سرون . (منتهی الارب ). المعز المکسورةالقرن الخارج . (اقرب الموارد).
اقصفلغتنامه دهخدااقصف . [ اَ ص َ ] (ع ص ) دندان پیشین نیمه شکسته . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دندان پیش نیمه شکسته . (منتهی الارب ). رجوع به اقصم شود.
قصملغتنامه دهخداقصم . [ ق َ ] (ع اِ) پاره ٔ شکسته و جداشده .(منتهی الارب ). || (اِمص ) (اصطلاح عروض ) اجتماع خَرْم و عَصْب است در مفاعلتن که واقع است در اول بیت بحر وافر. (اقرب الموارد). عبارت است از اجتماع عَصْب و خَرْم ، کذا فی عنوان الشرف و جامع الصنایع. (کشاف اصطلاحات الفنون ). میر سیدشر