اثرملغتنامه دهخدااثرم . [ اَ رَ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن هانی مکنی به ابوبکر از مردم اسکاف بنی جنید، از اصحاب احمدبن حنبل . و از اوست : کتاب السنن فی الفقه علی مذاهب احمد و شواهده
اثرملغتنامه دهخدااثرم . [ اَ رَ ] (اِخ ) علی بن المغیرة الاثرم مکنی به ابوالحسن ، صاحب اصمعی و ابوعبیده . او از جماعتی از علماء و هم از فصحای اعراب روایت دارد و نیز کتب ابوعبیده
اثرملغتنامه دهخدااثرم . [ اَ رَ ] (اِخ ) فابجانی اصفهانی . صاحب کتاب اصبهان گوید: او یکی از علمای لغت است و از کسانی است که بلدان عراق را بپیمود و لغت و شعر گرد کرد وبتوسط علمای
اثرملغتنامه دهخدااثرم . [ اَ رَ ] (ع ص ) آنکه دندانش از بن برافتاده است . || آنکه دندان پیشین و رباعیه ٔ وی افتاده است ، یا خاص است به افتادن دندان پیشین . (منتهی الارب ). دندان
اسرملغتنامه دهخدااسرم . [ اَ رَ ] (اِخ ) موضعی در اندرود از فرح آباد مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 59 ، 119 و 165 بخش انگلیسی ).
اصرملغتنامه دهخدااصرم . [ اَ رَ ] (اِخ ) ابن حوشب ابوهشام قاضی همدان ، هالک بود از زیادبن سعد و قرةبن خالد روایت کرد. یحیی گوید کذاب خبیثی است و بخاری و مسلم و نسایی گفته اند: ح
اصرملغتنامه دهخدااصرم . [ اَ رَ ] (اِخ ) ابن عبدالحمید یا اصرم بن حمید. از شاعران عرب معاصر هارون الرشید بود که در سال 170 هَ . ق . از طرف هارون به حکومت سیستان تعیین گردید. و ص
اصرملغتنامه دهخدااصرم . [ اَ رَ ] (اِخ ) ابن غیاث ، ابوغیاث .تابعی است . (منتهی الارب ). اصرم بن غیاث خراسانی نیشابوری از مقاتل بن حیان روایت کرد، احمد و بخاری و رازی و دارقطنی
اثرماطلغتنامه دهخدااثرماط. [ اِ رِم ْ ما ] (ع مص ) اثرماط سقاء؛ منتفخ گردیدن مشک . || اثرماط مرد؛ برآماسیده شدن او از غلبه ٔ خشم .
اثرمطاطلغتنامه دهخدااثرمطاط. [ اِ رِ ] (ع مص ) اثرماط. منتفخ گردیدن . || از غلبه ٔ خشم برآماسیده شدن .
علی اثرملغتنامه دهخداعلی اثرم . [ ع َ ی ِ اَ رَ ] (اِخ ) ابن مغیره ٔ اثرم بغدادی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به اثرم و علی (ابن مغیره ...) شود.
اثرماطلغتنامه دهخدااثرماط. [ اِ رِم ْ ما ] (ع مص ) اثرماط سقاء؛ منتفخ گردیدن مشک . || اثرماط مرد؛ برآماسیده شدن او از غلبه ٔ خشم .
اثرمطاطلغتنامه دهخدااثرمطاط. [ اِ رِ ] (ع مص ) اثرماط. منتفخ گردیدن . || از غلبه ٔ خشم برآماسیده شدن .
علی اثرملغتنامه دهخداعلی اثرم . [ ع َ ی ِ اَ رَ ] (اِخ ) ابن مغیره ٔ اثرم بغدادی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به اثرم و علی (ابن مغیره ...) شود.
يَحْبَطَنَّفرهنگ واژگان قرآنقطعاً باطل و بي اثرمي شود - قطعاً تباه مي شود (حبط به معني باطل شدن وبي تأثير شدن عمل است به قولي اصلش از حَبَط به معني پرخوري حيوان است به نحوي که موجب آزارياه