یافونلغتنامه دهخدایافون . (اِخ ) معرب ژاپن . (از نخبةالدهر ص 17). امروزه در کشورهای عربی ژاپن را یابان گویند. رجوع به یابان و ژاپن شود.
افیونلغتنامه دهخداافیون . [ اَف ْ ] (معرب ، اِ) تریاک . (یادداشت مؤلف ). شیره ٔ منجمد خشخاش که تریاک نیز گویند. این لفظ چنانکه گمان کرده اند مأخوذ از یونانی نیست بلکه مأخوذ از افینا می باشد که در زبان سانسکریت بمعنی شیره ٔ خشخاش است و آنرا هبیون و هپیون نیز گویند. (ناظم الاطباء). تریاک باشد
افیونلغتنامه دهخداافیون . [ اِف ْ ی َ ] (معرب ، اِ) مأخوذ از اَفْیون . فارسی و بمعنی آن . (ناظم الاطباء).
افیونلغتنامه دهخداافیون . [ اَف ْ ] (معرب ، اِ) تریاک . (یادداشت مؤلف ). شیره ٔ منجمد خشخاش که تریاک نیز گویند. این لفظ چنانکه گمان کرده اند مأخوذ از یونانی نیست بلکه مأخوذ از افینا می باشد که در زبان سانسکریت بمعنی شیره ٔ خشخاش است و آنرا هبیون و هپیون نیز گویند. (ناظم الاطباء). تریاک باشد
افیونلغتنامه دهخداافیون . [ اِف ْ ی َ ] (معرب ، اِ) مأخوذ از اَفْیون . فارسی و بمعنی آن . (ناظم الاطباء).
صاغافیونلغتنامه دهخداصاغافیون . (معرب ، اِ) سکبینج است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به سکبینه و سکبینج شود.
آذارافیونلغتنامه دهخداآذارافیون .[ اَف ْ ] (اِ) اَذاراَفْیون . نوعی از زبدالبحر است که آن را کف دریا گویند. (برهان ). و آن استخوان نوعی از نواعم است که در یونانی سِپیا گویند و در فرانسه آن را سِش و بیسکویت دو مِر خوانند، و این حیوان در دریا پیرامون خویش ماده ٔ سیاهی افشاند دفاع خویش را و در چین از
اذارافیونلغتنامه دهخدااذارافیون . [ اَ اَف ْ ] (اِ) به اعتقاد جالینوس نوع چهارم زبدالبحر است پرسوراخ و بسیار سبک و از فرنگ آرند شبیه به زهره ٔ اسبوس ، در افعال از زبدالبحر اقوی و از سموم قویه و قدر دو دانگ او کشنده و طلای او با آب جهت عرق النساء و ورم پستان و جرب و کلف و بثور و اکتحال او جهت رفع ن
جغرافیونلغتنامه دهخداجغرافیون . [ ج ُ فی یو ] (ع ص ، اِ)ج ِ جُغرافی ّ. دانندگان علم جغرافیا. جغرافی دانان .