اغزارلغتنامه دهخدااغزار. [ اِ ] (ع مص ) افزودن در نیکی و احسان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بسیار گردانیدن احسان : اغزر فلان المعروف ؛ جعله غزیراً. (از اقرب الموارد). || خداوند شتران بسیارشیر شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).خداوند شتران بسیارشیر شدن . (تاج المصادر بیهقی ). فراوان شدن شتران و گ
اغزرلغتنامه دهخدااغزر. [ اَ زَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی ازغزر. غزیرتر. افزون تر. بیشتر. (یادداشت بخط مؤلف ).فراوان تر. پرریزش تر: و کلما کان البحر اغزروا بعد قعراً کان العنبر اجود. (اخبار العین و الهند ص 6). واما الزیبق والذهب و سائر ما یکون فی العماد فاغزرها
آغازگرفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه کاری را شروع کند؛ آغازکننده.۲. (ورزش) در اسبدوانی، کسی که فرمان حرکت به سوارکاران میدهد.
آغازگرفرهنگ فارسی معین(گَ) (ص فا.) 1 - آغاز کننده . 2 - در اصطلاح اسب دوانی ، کسی که فرمان حرکت می دهد.
خداوندلغتنامه دهخداخداوند. [ خ ُ وَ ] (اِخ ) رب . (السامی فی الاسامی ) (مهذب الاسماء). نامی از نام های الهی . خدا. خدای . پروردگار. اﷲتعالی : چون تیغ بدست آری مردم نتوان کشت نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت . رودکی .جز از ایزد توام خداون