اطوابلغتنامه دهخدااطواب . [ اَطْ ] (اِخ ) از قرای فیّوم است . و نام آن هنگام فرمانروایی عبداﷲبن سعدبن ابی سرح بر مصر آمده است و در مصر شنیدم که اطواب و فیوم از اعمال بهنسا از نواحی مصر است و دو موضع مزبور نزدیک به یکدیگراند. (از معجم البلدان ).
اثوابلغتنامه دهخدااثواب . [ اَث ْ ] (ع اِ) ج ِ ثوب . جامه ها : بسنده نیست ببزم تو گر فلک سازدز برگها دینار و ز ابرها اثواب . مسعودسعد.ابواب خزاین قدیم و حدیث فرمود تا گشاده کردند و اجناس جواهر و نقود و اثواب آمده و مصلحت آن مهم و تق
اثوابلغتنامه دهخدااثواب . [ اِث ْ ] (ع مص ) پاداش دادن . || پرآب گردانیدن حوض . اثابة. (منتهی الارب ).
اتوبلغتنامه دهخدااتوب . [ اُ ] (ع اِ) ج ِ اِتب ،بمعنی شاماکچه و پیراهن زنان و چادری که از میان چاک زده زنان پوشند بی گریبان و آستین . (منتهی الارب ).