اصلملغتنامه دهخدااصلم . [ اَ ل َ ] (ع ص ، اِ) گوش ازبن بریده . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بریده گوش . (مهذب الاسماء). گوش بریده . (ناظم الاطباء). از بن بریده گوش ، گویا مقطوع الاذن خلقی . ج ، صُلم . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || کیک . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). || (اصطلاح عر
اسلملغتنامه دهخدااسلم . [ اَ ل َ ] (اِخ ) مولای ابن المدینة. شیخ طوسی در رجال خود او را در عداد اصحاب حسین (ع ) شمرده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 126).
اسلملغتنامه دهخدااسلم . [ اَ ل َ ] (اِخ ) مولای علی بن یقطین . رجوع به سلم شود. (تنقیح المقال ج 1 ص 126).
عمیدزادهلغتنامه دهخداعمیدزاده . [ع َ دَ / دِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) بزرگ زاده . وزیرزاده . خواجه زاده : اگر رئیس نیم یا عمیدزاده نیم ستوده نسبت و اصلم ز دوده ٔ فضلاست .مسعودسعد.
صلمفرهنگ فارسی معین(صَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - بریدگی ، قطع (گوش و بینی ). 2 - در علم عروض اسقاط وتد مفعولات است ، «مفمو» بماند. «فع لن » به جای آن بنهند و فع لن چون از مفعولات خیزد، آن را «اصلم » خوانند.
صلمفرهنگ فارسی عمید۱. (ادبی) در عروض، اسقاط وتد مفروق از آخر جزء، چنانکه از مفعولات، مفعو باقی بماند و بهجای آن فعلن بگذارند و آن را اصلم میگویند.۲. [قدیمی] از بیخوبن بریدن.۳. [قدیمی] کندن گوش یا بینی.