اشگنشلغتنامه دهخدااشگنش . [ اَگ َ ن ِ / اِ گ َ ن ِ ] (اِمص ) برآوردن دیوار و عمارت باشد. (جهانگیری ). دیوار برآوردن و عمارت کردن . (آنندراج ). دیوار عمارت . و عمارت و بنا. (ناظم الاطباء).
هشنیزلغتنامه دهخداهشنیز. [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش گاوبندی شهرستان لار دارای 428 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، لبنیات ، صیفی و تنباکو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
اسپنجلغتنامه دهخدااسپنج . [اِ پ َ ] (اِخ ) یکی از نواحی آمل مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 113 بخش انگلیسی ).
اشکنشلغتنامه دهخدااشکنش . [ اَ ک َ ن ِ / اِ ک َ ن ِ ] (اِمص ) دیوار برآوردن . (انجمن آرا) (برهان ). دیوار برآوردن و عمارت کردن . (هفت قلزم ). برآوردن دیوار. (رشیدی ). اشگنش . و رجوع به اشگنش شود.