اسکاندیناولغتنامه دهخدااسکاندیناو. [ اِ ] (اِخ ) نام یکی از اقوام هند و اروپائی که در اروپا سکنی داشته اند و در حکم شعبه ای از ژرمانها یعنی گُتها بوده اند، و آن شامل سوئدیها، نروژیها و دانمارکیهاست . اینان از ازمنه ٔ قدیمه در جهت شمالی اروپا یعنی سواحل بحر بالتیک اقامت داشتند. در آن دوره ها زبان اس
اسکاندیناویلغتنامه دهخدااسکاندیناوی . [ اِ ] (اِخ ) اسکاندیناویا. شبه جزیره ای است در جهت شمالی اروپا که دو کشور سوئد و نروژ و شبه جزیره ٔ دانمارک و جزائر چندی را در بر دارد و بجزیره ٔ ایسلاندنیز اطلاق میشود. نخستین کسی که این نام را به این جا داده پلینیوس است که از دانشمندان علوم طبیعی رومیان بود و
تورلغتنامه دهخداتور. [ تُرْ ] (اِخ ) پسر اودن و خدای جنگ در نزد مردم اسکاندیناو. (از لاروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
الفلغتنامه دهخداالف . [ اِ] (اِخ ) در روایات اساطیری اسکاندیناو قدیم نام رب النوعهای هوا و آتش و زمین و جز آن بود. الفهای نور موکل خیر و الفهای ظلمت موکل شر بودند. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
اشکنازلغتنامه دهخدااشکناز. [ اَ ] (اِخ ) (محکم ) او پسر جوهر و نوه ٔ یافث و جدّ ایانی بود که در اشکناز مسکن داشتند و آن شهری است که در کنار شمالی بحر اسود واقع است و مهاجرین از اینجا به اروپا رفته سبب ایجاد اسم اسکاندیناو شدند. (قاموس کتاب مقدس ).
وارگلغتنامه دهخداوارگ . [ رِ ] (اِخ ) قبیله ای است در اسکاندیناو، آنان در نیمه ٔ دوم قرن نهم میلادی به داخل روسیه نفوذ کردند و فنلاندیها و اسلاویها را مطیع خویش ساختند. رئیس آنان روریک لقب دوک کبیر را یافت ودولتی تأسیس کرد. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
اسوانتویتلغتنامه دهخدااسوانتویت . [ اِس ْ ت ُ ] (اِخ ) نام معبودی که مورد پرستش و احترام قوم وند از اقوام قدیمه ٔ اسکاندیناو باستانی بود. بزعم اینان وی کار کشت و زرع و کارزار را در اختیار خود داشت . در جزیره ٔ روکن پرستشگاهی جسیم بنام وی برپا کرده بودند و در موسم حصاد از اطراف و اکناف بطواف آن خان
اسکاندیناویلغتنامه دهخدااسکاندیناوی . [ اِ ] (اِخ ) اسکاندیناویا. شبه جزیره ای است در جهت شمالی اروپا که دو کشور سوئد و نروژ و شبه جزیره ٔ دانمارک و جزائر چندی را در بر دارد و بجزیره ٔ ایسلاندنیز اطلاق میشود. نخستین کسی که این نام را به این جا داده پلینیوس است که از دانشمندان علوم طبیعی رومیان بود و