لغتنامه دهخدا
استداره . [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) گرد شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گرد گشتن . گردی . تدویر. || گرد چیزی درآمدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بگرد چیزی درآمدن . گردیدن . (منتهی الارب ). || استداره آنست که سطح طوری بود که خطی بر آن احاطه کند که در داخله ٔ آن نقطه ای فر