ازنیلغتنامه دهخداازنی . [ اَ زَ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب به ذویَزَن . یَزَنی . یزانی . ازانی . - رمح ازنی ؛ نیزه ٔ راست منسوب بذی یزن ، و هو ملک من ملوک حمیر. (مهذب الاسماء).
ازنیلغتنامه دهخداازنی . [ اَ نا ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از زانی . زانی تر.- امثال : ازنی من حَمامَة . ازنی من سجاح ؛ هی امراءة من بنی تمیم بن مرة کانت ادعت فیهم النبوّة. ثم حملتهم علی ان زفوها الی مسیلمة المت
حزنیلغتنامه دهخداحزنی . [ ح َ زَ ] (ع ص نسبی ) منسوب به حزن ؛ بعیر حزنی ، شتر که در زمین درشت چرا کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
پاجنگلغتنامه دهخداپاجنگ . [ ج َ ] (اِ مرکب ) دریچه ای کوچک باشد در کوشک چنانکه به یک چشم از اوبیرون نگرند. || در لهجه ٔ شهمیرزاد، بز چهار و پنج ساله ٔ خصی کرده که شبانان آنرا فربه کنند وتوشه ٔ خود بر آن نهند و همواره در میان گله باشد.
ازنیالغتنامه دهخداازنیا. [ اُ زُ ] (اِخ ) یکی از نواحی قدیم ایطالیا در ساحل غربی شبه جزیره ٔ مزبور که قوم اُزُن در آنجا مسکن داشتند و پای تخت آن شهر سوئسا اُرونکا بود که اکنون شهرسِزا بجای آن بناشده است . چون مردم اُزُنیا از ساکنین بسیار قدیم ایطالیا بوده اند گاه شعرا مملکت مزبوررا نیز اُزُنیا
ازنیقلغتنامه دهخداازنیق . [ اِ ] (اِخ ) (دریاچه ٔ...) دریاچه ای است در مغرب قصبه ٔ ازنیق و 20 هزارگزی مشرق خلیج کملیک و در ازمنه ٔ قدیمه ((آسکانیوس )) نامیده میشد. مساحت این دریاچه طولا از طرف مشرق بمغرب 34 هزارگز و عرضاً از س
ازنیقلغتنامه دهخداازنیق . [ اِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی درقضای ینی شهر از سنجاق ارطغرل در ولایت خداوندگار. این قصبه در ساحل شرقی دریاچه ای موسوم بهمین نام و در 55 هزارگزی شمال شرقی بروسه و 90 هزارگزی جنوب شرقی استانبول و در <span
ازنیکلغتنامه دهخداازنیک . [ اَ ] (اِخ ) شهری است بر ساحل بحر قسطنطنیه ومماطر ازنیکیه در غایت جودت است . (معجم البلدان ).
یزنیلغتنامه دهخدایزنی . [ ی َ زَ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب به یزن . (ناظم الاطباء). یک قسم نیزه که ذویزن پادشاه یمن اختراع آن رانموده بود. (ناظم الاطباء). منسوب به ذویزن . ازنی . ازانی . (یادداشت مؤلف ). نیزه ٔ منسوب به ذویزن که وادیی است از آن قبیله ای از حمیر. رمح یزنی . (منتهی الارب )(فقه ال
ازانیلغتنامه دهخداازانی . [ اَ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب به ذویزن . اَزنی . یَزَنی . یَزانی . - رُمح ٌ ازانی ؛ نیزه ٔ یزنی . (منتهی الارب ). یعنی نیزه ٔ از یزن که وادیی است یا قبیله ای از حِمْیَر. - سیف ازانی ؛ سیف یزنی .
یزانیلغتنامه دهخدایزانی . [ ی َنی ی ] (ص نسبی ) نیزه ای منسوب به ذویزن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). رمح یزانی و یزنی ، منسوب است به ذویزن و او از پادشاهان حمیر بود. (مهذب الاسماء). یزنی . ازنی . ازانی . منسوب است به ذویزن . (یادداشت مؤلف ).
خشن خانهلغتنامه دهخداخشن خانه . [ خ َ ش َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ای که ازنی بوریا سازند. (ناظم الاطباء)(آنندراج ). || خانه ای که بر در و پنجره ٔ آن خارشتر بندند و آب بر آن پاشند تا هوا و نسیم سردبدرون آن آید. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) :</
ازنیالغتنامه دهخداازنیا. [ اُ زُ ] (اِخ ) یکی از نواحی قدیم ایطالیا در ساحل غربی شبه جزیره ٔ مزبور که قوم اُزُن در آنجا مسکن داشتند و پای تخت آن شهر سوئسا اُرونکا بود که اکنون شهرسِزا بجای آن بناشده است . چون مردم اُزُنیا از ساکنین بسیار قدیم ایطالیا بوده اند گاه شعرا مملکت مزبوررا نیز اُزُنیا
ازنیقلغتنامه دهخداازنیق . [ اِ ] (اِخ ) (دریاچه ٔ...) دریاچه ای است در مغرب قصبه ٔ ازنیق و 20 هزارگزی مشرق خلیج کملیک و در ازمنه ٔ قدیمه ((آسکانیوس )) نامیده میشد. مساحت این دریاچه طولا از طرف مشرق بمغرب 34 هزارگز و عرضاً از س
ازنیقلغتنامه دهخداازنیق . [ اِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی درقضای ینی شهر از سنجاق ارطغرل در ولایت خداوندگار. این قصبه در ساحل شرقی دریاچه ای موسوم بهمین نام و در 55 هزارگزی شمال شرقی بروسه و 90 هزارگزی جنوب شرقی استانبول و در <span
ازنیکلغتنامه دهخداازنیک . [ اَ ] (اِخ ) شهری است بر ساحل بحر قسطنطنیه ومماطر ازنیکیه در غایت جودت است . (معجم البلدان ).
دریازنیلغتنامه دهخدادریازنی . [ دَرْ زَ ] (حامص مرکب ) کار دریازن . عمل دریازنان یعنی دزدان دریائی . (یادداشت مرحوم دهخدا). نوردی مسلحانه در دریاهای آزاد (نظیر راهزنی مسلحانه در خشکی ). دریازنان (دزدان دریائی ) تحت حمایت هیچ کشوری نباشند و به کشتی های همه ٔ ملل دستبرد می زنند. دریازنی از ایام بس
حبیب مازنیلغتنامه دهخداحبیب مازنی . [ ح َ ب ِ زَ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن مروان تیمی و حبیب بن حبیب تیمی شود.
خازنیلغتنامه دهخداخازنی . [ زِ ] (اِخ ) نام حکیمی است دانشمند. (آنندراج ). عبدالرحمن خازنی معروف بزاهد از علماء ریاضی ورصد در قرن پنجم و ششم است که در سال 467 هَ . ق . در مجمع اصلاح تاریخ و تبدیل جلالی حضور داشته در 513 زیج شا