لغتنامه دهخدا
ارتیاض . [ اِ ] (ع مص ) رام شدن . (منتهی الارب ). رام شدن بتعلیم . || تعلیم گرفتن . تعلیم یافتن . سختی پذیرفتن . ریاضت پذیرفتن . (زوزنی ). ریاضت کشیدن . ستم کشیدن برای تعلیم گرفتن : وزیر ابوالعباس در صناعت دبیری بضاعتی نداشت و بممارست قلم و مدارات ادب ارتیاض نیافته بود. (ترجم