ادعاصلغتنامه دهخداادعاص . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ دِعص ، بمعنی ریگ توده ٔ گرد و پشته ٔ ریگ مجتمع و پشته ٔ خرد از ریگ .
ادعاصلغتنامه دهخداادعاص . [ اِ ] (ع مص ) کشتن . || کشتن گرما. (تاج المصادر بیهقی ): ادعصه الحر؛ کشت او را گرما.
ادهاشلغتنامه دهخداادهاش .[ اِ ] (ع مص ) در حیرت افکندن . به حیرت افکندن . اِبطار. حیران کردن . مدهوش کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
ادهسلغتنامه دهخداادهس . [ اَ هََ ] (ع ص ) آنچه برنگ سیاه سرخ باشد: رمل ادهس ؛ ریگ سرخ رنگ . مؤنث : دَهْساء. ج ، دُهس .
مدعصلغتنامه دهخدامدعص . [ م ُ ع َ ] (ع ص ) گرمازده ٔ هلاک شده یا آنکه پایش از گرما دریده و آماسیده باشد. (منتهی الارب ) (ازمتن اللغة) (از اقرب الموارد). رجوع به ادعاص شود.
دعصلغتنامه دهخدادعص . [ دِ ] (ع اِ) ریگ توده ٔ گرد یا پشته ٔ ریگ مجتمع یا پشته ٔ خرد از ریگ . (از منتهی الارب ). تپه از ریگ و شن گرد آمده . (از اقرب الموارد). دِعصة. ج ، أدعاص ، دِعَصة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به دعصة شود.