لغتنامه دهخدا
ابن سمح . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) یا ابن سمج . ابوالقاسم اصبغبن محمد غرناطی . از مشاهیر ریاضیین اندلس . نشأت او بغرناطه بوده است و با اینکه در ریاضی و هیئت مخصص بوده از طب نیز بهره داشته و شاگرد مسلمة مجریطی است . او راست : کتاب المدخل الی الهندسه فی تفسیر کتاب اقلیدس . کتاب الم