آکرلغتنامه دهخداآکر. [ ک َ ] (اِ) آگَر. سُرین و کفل را گویند مطلقاً. (برهان ).ظاهراً این صورت مصحف آلر باشد. رجوع به آلر شود.
اکرامفرهنگ نامها(تلفظ: ekrām) (عربی) بزرگداشت ، گرامی داشتن ، احترامکردن ، حرمت ، احسان ، از واژههای قرآنی.
اکراتلغتنامه دهخدااکرات . [ اُ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ اُکُرکه خود جمع کره است مثل کره ٔ عناصر و کره ٔ افلاک . (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). رجوع به اکر و کره شود.
اکرةلغتنامه دهخدااکرة. [ اَ ک َ رَ ] (ع اِ) اکره . ج ِ اَکّار یا اَکار. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کشاورزان (کانه جمع آکر فی التقدیر و واحدها اکار). (از صراح اللغة): عمله و
اکرةلغتنامه دهخدااکرة. [ اُ رَ ] (ع اِ) گودال و کندگی که در آن آب جمع شود و از آن آب صاف به مشت بردارند. (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). مغاک . ج
اکرمینلغتنامه دهخدااکرمین . [ اَ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اکرم :اکرم الاکرمین . (یادداشت مؤلف ). رجوع به اکرم شود.