آکرلغتنامه دهخداآکر. [ ک َ ] (اِ) آگَر. سُرین و کفل را گویند مطلقاً. (برهان ).ظاهراً این صورت مصحف آلر باشد. رجوع به آلر شود.
حقرلغتنامه دهخداحقر. [ ح َق ْ / ح َ ق َ ] (ع مص ) خوار داشتن . (مهذب الاسماء) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). خرد شمردن . خرد و خوار شدن . || (اِمص ) خردی . خواری . (اقرب الموارد). حقارت . حقارة. (منتهی الارب ).
حقیرلغتنامه دهخداحقیر. [ ح َ ] (اِخ ) محمدبن شیخ محمدافضل ، ملقب به شیخ کمال الدین . از شعرای متأخر هندوستان و از مردم اﷲآباد است . از اوست :از عدم تا بعدم خوش سفری در پیش است لیک در منزل هستی خطری در پیش است .
حقیرلغتنامه دهخداحقیر. [ ح َ ] (ع ص ) خرده . (منتهی الارب ). کوچک . محقر. اندک . ضد جلیل : هرچند حقیرم سخنم عالی و شیرین آری عسل شیرین ناید مگر از منج . منجیک .ملک زاده ای را شنیدم که کوتاه بود و حقیر و دیگربرادرانش بلند و خوبروی .
حکرلغتنامه دهخداحکر. [ ح َ ] (ع مص ) انبار کردن غله برای گران فروختن . احتکار. || ستم کردن . || بد زیستن . (منتهی الارب ).
حکرلغتنامه دهخداحکر. [ ح ُ ک َ ] (ع اِ) غله که نگاهدارند تا بگرانی فروشند. (منتهی الارب ). محتکر. حکر.
آکروباتفرهنگ فارسی عمیدورزشکاری که حرکات موزون و دشوار از قبیل بندبازی، ژیمناستیک، و مانند آنها انجام بدهد.
آکروباسیفرهنگ فارسی عمیدحرکات هماهنگ ژیمناستیک، بندبازی، و مانند آنها که گاه با کمک وسایل مخصوص انجام میگیرد.
آکرومگالیفرهنگ فارسی عمیدنمو غیرعادی و نامتناسب استخوان در بعضی از اعضای بدن که به سبب ترشح بیش از حد یکی از هورمونهای غدۀ هیپوفیز صورت میگیرد.
اکرلغتنامه دهخدااکر. [ اُک َ ] (ع اِ) ج ِ اُکرَة. (ناظم الاطباء) : گر تو از هوش و خرد یافته ای پا و پری پس خبر گوی مرا زانچه برون زین اکر است . ناصرخسرو. || ج ِ کُره . (از یادداشت مؤلف ).- علم اکر ؛ دا
آگرلغتنامه دهخداآگر. [ گ َ ] (اِ) آکر. به معنی سرین که در فرهنگها مضبوط است ، ظاهراً مصحف آلر است . آلر در فرهنگهای قدیم تر هست و چند بیت از قدما برای آن شاهد آمده است . رجوع به آکر و آلر شود.
آکروباتفرهنگ فارسی عمیدورزشکاری که حرکات موزون و دشوار از قبیل بندبازی، ژیمناستیک، و مانند آنها انجام بدهد.
آکروباسیفرهنگ فارسی عمیدحرکات هماهنگ ژیمناستیک، بندبازی، و مانند آنها که گاه با کمک وسایل مخصوص انجام میگیرد.
آکرومگالیفرهنگ فارسی عمیدنمو غیرعادی و نامتناسب استخوان در بعضی از اعضای بدن که به سبب ترشح بیش از حد یکی از هورمونهای غدۀ هیپوفیز صورت میگیرد.