آواپیامvoice message, spoken messageواژههای مصوب فرهنگستانپیامی که معنای آن ازطریق تغییر در حجم یا نغمه یا تُندا یا ضرباهنگ یا رنگ صدای گوینده به شنونده انتقال یابد
عنصر تحرک هواییair mobility element, AMEواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از فرماندهی متحرک مرکز واپایی سوختبَری هوایی که با اعلام درخواست فرماندهِ رزم جغرافیایی، هواپیمای سوختبَر را به منطقۀ مورد نظر اعزام میکند
بخش تحرک هواییair mobility division, AMD 1واژههای مصوب فرهنگستانبخشی در مرکز عملیات هوایی که مسئولیت طرحریزی و هماهنگی و واگذاری مأموریت به یگانها و مدیریت مأموریت تحرک هوایی را بر عهده دارد
هم آوالغتنامه دهخداهم آوا. [ هََ ] (ص مرکب ) هم صدا. دو چیز که صدایشان هم آهنگ و به موازات یکدیگر برآید، یا دو کس که با یکدیگر آواز خوانند : بر گلت آشفته ام ، بگذار تا در باغ وصل زاغ بانگی می کنم بلبل هم آواییم نیست . سعدی .رجوع به ه
همآواییhomophony 1واژههای مصوب فرهنگستانروابط میان واژههایی که از نظر آوایی یکساناند، ولی معنی و گاه نوشتار متفاوت دارند