آستیگماتیسمفرهنگ انتشارات معین(سْ) [ فر. ] (اِ.) عارضه ای که بر چشم رسد و به سبب آن ، نمی توان اندام جسمی را به طور واضح و آشکارا دید. این عیب به علت نامنظم بودن قرنیه (که کروی نباشد) و یا ج
آستیگماتیسمفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنقصی ناشی از متمرکز شدن پرتوهای نوردر نقطۀ شبکیه و پراکنده شدن آنها که باعث اختلال در بینایی میشود و بهوسیلۀ عینک مخصوص برطرف میشود.
آستیگماتسازastigmatizerواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای که از چشمهای نقطهای تصویری بهصورت خط یا نوار تشکیل میدهد
آستیگماتیastigmatismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اَبیراهی در عدسی یا سامانهای اپتیکی که به موجب آن پرتوهای موجود در صفحات متعامد در نقاط متفاوتی کانونی میشوند
آستیگماتیسنجastigmometerواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای که میزان آستیگماتی سامانههای اپتیکی را اندازه میگیرد
کمسوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ضعف چشم، عیوب چشم، دوربینی، نزدیکبینی، چشم چپ، لوچی، دوبینی، آستیگماتیسم، کاهش تطابق، پیرچشمی، کوررنگی، شبکوری بیماریهای چشم: آبمروارید، آب آ
چشمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی یده، بیننده، بصر، عین کاسۀ چشم، تخم چشم، قرنیه، مردمک، عنبیه، عدسی، سفیدی چشم، زجاجیه، رتینا، شبکیه، عصب بینایی، مشیمیه، غده اشک، ابرو قدرت دید،