آذریانلغتنامه دهخداآذریان . [ ذَ ] (اِخ ) امّتان آذرهوشنگ ، و گویند آذرهوشنگ پیغمبر نخستین است که بعجم مبعوث شد.
حذریانلغتنامه دهخداحذریان . [ ح ِ ] (ع ص ) مرد بیدار سخت با ترس و پرهیز. (منتهی الارب ). شدیدالفزع . (مهذب الاسماء).
آذرآیینلغتنامه دهخداآذرآیین . [ ذَ ] (اِخ ) نام آتشکده ٔ چهارم از هفت آتشکده ٔ ایرانیان که بشماره ٔ هفت سیاره کرده بودند و بخوری که متعلق به آن کوکب بوده در آن میسوخته اند. و آن را آذرآبتین نیز ضبط کرده اند.
هذریانلغتنامه دهخداهذریان . [ هَِ] (ع ص ) بیهوده گوی بسیارسخن . || مرد شتاب سخن و سبک خدمت . (منتهی الارب ). رجوع به هذربان شود.
آذرهوشنگلغتنامه دهخداآذرهوشنگ . [ ذَ ش َ ] (اِخ ) نام نخستین پیغامبری که بایرانیان مبعوث شده . (از برهان ، در کلمه ٔ آذریان ).
سپاسیلغتنامه دهخداسپاسی .[ س ِ ] (ص نسبی ) (از: سپاس + «َی »، پسوند نسبت ) رجوع به ساسی شود. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). کنایه از گدا و گدایی کننده . (برهان ) (آنندراج ) : بی سپاسی نکنی رند نمایی به از آنک بسپاسیت بپوشند به دیبا و پرند. ن