مأمور کردنattachواژههای مصوب فرهنگستان1. استقرار موقت یگانها یا کارکنان در یک سازمان 2. اعزام افراد برای انجام اموری که فرعی یا موقتی است، ازجمله مأموریت دادن به آنها برای تدارک جا و سهمیۀ جیرۀ نیروها
اردک بلوطی غواصAythya nyrocaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ اردکیان و راستۀ غازسانان که زیر دم آن کاملاً سفید است و جنس نر آن بدنی خرمایی تیره با چشمهایی سفید دارد
اطهاءلغتنامه دهخدااطهاء. [ اِ ] (ع مص ) اطهاء مرد؛ مهارت یافتن وی در صناعت خویش . (از اقرب الموارد). زیرک و رسا گردیدن در پیشه و کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) . || ماهر شدن در صناعت آشپزی . (از متن اللغة).