فندواژهنامه آزاد(فِند)مانند، مثل، شبیه (این واژه هم اکنون در گویش شوشتری متداول است) فند(فَنْد)در گذشته واحدی برای متراژ زمین، باغ یا ملک افرادبه شمار میرفته برای مثال یک فند
فندرسکیواژهنامه آزاددژبان یا دیده بانی دژ برگرفته شده از قلعه ماران که پایتخت ییلاقی اشکانیان بوده است.
فندرسکواژهنامه آزاداین واژه از دو بخشِ فِندِر (از ترفند که در اینجا به معنی محل دیدن یا دیده شدن) و رِسک که به معنیِ سپیدان دژ (قلعه میران) قلعه سپید تشکیل شده و به معنایِ جایگاهِ
آفنداکواژهنامه آزادآفَنداک، آدفنداک، آزفنداک؛ نوشه، قوس قزح، انطلیسون، تیراژه، کمر رستم، کمردون، طوق بهار، سریر، آدینده. (رک دهخدا)