بختواژهنامه آزاد(گنابادی) بَخْت؛ آینده، امید، سرنوشت. || در آیین گبری، نام ستاره ای که با تولد هر نوزاد متولد می شود و با مرگ او بی سو می شود و می میرد.
بختکانواژهنامه آزادبختگان . [ب ُ / ب َ ت َ] (اِخ ) بختکان. نسبت پدری بزرگمهر وزیر انوشیروان. و رجوع به بختجان و بختکان شود.
بختگانواژهنامه آزادبختگان . [ ب َ ] (اِخ ) دریاچه ای در فارس، به طول قریب 80 هزارگز و محیط آن گاهی به 240 هزارگز بالغ شود. رود کر بدین دریاچه می ریزد و چند جزیره ٔ کوچک دارد. دریا
بختامیواژهنامه آزادبختام نام یکی از سرداران سپاه کوروش کبیر بوده. بختام در اصل به معنی پرنده ای افسانه ای
بختیاریواژهنامه آزادایل بختیاری ایلی ساکن چهار محال و بختیاری که به دو دسته هفت لنگ و چهار لنگ تقسیم می شوند و بیشتر به گله داری و استفاده از جنگل قناعت می کنند زیرا که کوهستان این
فجورواژهنامه آزادفُجوْر:(fojowr) در گویش گنابادی یعنی گستردن جرم ، همه گیر کردن پلیدی ، جنایت پراکنی
