پایارواژهنامه آزادپایدار؛ استوار؛ ماندگار ؛ زنده ماندن ؛ به طور معمول به معنای «زنده باشی» به صورت دعایی گفته می شود. پایدار ، مقاوم، پاینده، استوار
پادیابواژهنامه آزاد۱. شست وشو. ۲. (اسم، اسم مصدر) وضو. ۳. شست وشوی صورت و دست و پا. ۴. (اسم) وضویی که زردشتیان می گیرند. ۵. شستن و پاکیزه ساختن چیزی با خواندن دعاهای مخصوص. (فرهنگ
پایوواژهنامه آزادپایو:پای آو، پای آب ،در زبان محلی به دهانه قنات که به شکل آب انبارهای قدیم از طریق چند پله به پایین و دهانه قنات منتهی می شد می گویند