وحشتواژهنامه آزادنهیب. || از شاهنامۀ استاد فردوسی:دلم گشت از آن خواب بد پرنهیب - ز بالا بدیدم نشان نشیب. از ویس و رامین استاد گرگانی:نه از کار بزرگ آید نهیبش - نه از گنج گران آ
وحیواژهنامه آزادندای الهی، آوای آسمانی، سخنی که خداوند با پیامبران می گوید، ندای سماوی، آوای خداوندی، سخن خدا. (پهلوی) وَخش.
هن گوواژهنامه آزادگیاهی وحشی بدبو دردشتهای در فصل بهار میروید باطبع گرم وبادشکن وضدانگل روده اهالی بخش طغرالجردشهرستان کوهبنان کرمان ازاین گیاهی برای کاستن دردمفاصل بهره میبرند ض
واشواژهنامه آزادعلف وحشی ، هرگیاهی که خودرو باشد ، گیاهانی که به عنوان علوفه به حیوانات محلی می دهند .