لرواژهنامه آزادبزاق دهان ، مخاط یا مایع لزجی که از فرج احشام بعد از وضع حمل می آید. لِر ّوک به کسی گویند که آب دهانش همیشه روان است لِر، آب دهان، بزاق، آبی که ناخودآگاه یا در
لنگ لنگوواژهنامه آزادنان بازی کودکان در استان فارس که بچه ها به ترتیب با یک پا، مسافتی از یک راه را می پیمایند و وقتی پایشان قبل از علامت مورد نظر بر زمین بگذارند بازنده محسوب می شو
لنگ د هواواژهنامه آزادلِنْگ دِ هَواْ:(leng de hawa) در گویش گنابادی یعنی پا در هوا، بلاتکلیف ، مستأصل ، درمانده ، وامانده ، بدبخت و بیچاره
شوهانواژهنامه آزادشوهان یکی از ایلهای لُر پشتکوه است که در چالب و چنگوله و نیز مهران، ایلام و ملکشاهی زندگی می کنند. زبان آنها لُری شوهانی است که یکی از گویشهای لُری فیلی یا لُرس
گنداییواژهنامه آزاد(لری بختیاری) گُندایی؛ نام طایفه ای از قوم لر بختیاری و ایل بهداروند (بختیاروند) است. گندا به معنی بزرگ و قوی است.